|
برند
در این مقاله، 4 مدل برای ارزشگذاری یک برند تجاری معرفی میشود که به کمک آن میتوانید درک کنید که در چه وضعیتی قرار دارید و برای افزایش ارزش برند خود، چه اقداماتی را باید در دستور کار خودتان قرار دهید.
برای اینکه بفهمیم برند (نام و چهره) چیست و برندینگ (نامسازی) چه کاری انجام میدهد، به مثال زیر توجه کنید.
یک اتاق خالی را فرض کنید که هر کس هرزگاهی درب آن را باز میکند و جعبهای که روی آن علامت مثبت یا منفی درج شده است را داخل اتاق قرار میدهد و درب آن را میبندد. در نهایت و پس از یک ماه، درب اتاق باز میشود و تعداد جعبهها شمرده شده و تعداد جعبههای منفی از تعداد جعبههای مثبت کسر میگردد و در نهایت یک امتیاز به آن اتاق تعلق میگیرد.
این مثال به مبحث برندینگ مرتبط میشود اگر آن اتاق را یک برند در نظر بگیرید، کسانی که وارد آن میشوند را مشتریان و جعبههایی که در آن میگذارند عکسالعمل آنها به برند، برحسب شناختی که از آن به دست آوردهاند.
در واقع این مثال، تعبیر مدل«ارزش ویژهی مشتری مدار نام تجاری» است که یکی از مدلهای تعیین ارزش ویژهی یک نام تجاری (یا همان برند) است. ارزش ویژه نام تجاری به معنی ارزش افزودهای است که نام تجاری به ارزش فعلی محصولات و خدمات میافزاید. بدین معنا که اگر تمام ارزش شرکت در کاهش قیمت و افزایش کیفیت محصولاتش را در یک سمت در نظر بگیریم، ارزشی که خود نام تجاری برای ما ایجاد میکند از آنها قابل تفکیک است و میتواند باعث افزایش یا کاهش فروش ما شود.
مورد کوکاکولا برای فهم این مطلب قابل توجه است. کوکاکولا پس از آن که فهمید مصرفکنندگان نوشابه، پپسیکولا را به خاطر شیرینتر بودنش بیشتر دوست دارند، تصمیم گرفت فرمولاسیون ساخت نوشابههای خود را تغییر دهد و آن را شیرینتر کند. آنها این نوشابه جدید را تحت عنوان «نیوکوک» عرضه کردند و با اینکه طی تحقیقاتشان فهمیدند مشتریان مزه این نوع نوشابه رو بیشتر دوست دارند، با اعتراضاتی گسترده مواجه شدند. علت آن این بود که رابطه صاحبان کوکاکولا، احساسی را که مشتریانشان با نام کوکاکولا برقرار کرده بودند را نادیده گرفتند.
یا در تحقیقی نشان داده شده است که کودکان در خوردن هر محصولی با آرم مک دونالد (حتی موز و پرتقال) احساس رضایت بیشتری نسبت به خوردن همان محصول بدون آرم مک دونالد میکنند. این مثالها نشان میدهد که نام تجاری، چیزی ورای واقعیت عینی محصولات یک شرکت است. به طوری که صاحبان یک شرکت، نام تجاری خود را جزو مایملک خود میدانند که میتوانند در صورت لزوم، آن را خرید و فروش کنند.
اگر به ادامه توضیح «ارزش ویژه مشتری مدار نام تجاری» برگردیم، باید گفت اگر تعداد جعبههای منفی از جعبههای مثبت بیشتر شود، گفته میشود که ارزش ویژه مشتری مدار، منفی است و چنانچه مثبتها بیشتر از منفیها باشد، گفته میشود ارزش ویژه مشتریمدار مثبت است. مثبت و منفی بودن این ارزش، چه بسا مسبب این باشد مشتریان نسبت به افزایش قیمت محصولات واکنش نشان ندهند، تحت تاثیر تبلیغات رقبای برند مذکور قرار نگیرند و برنامههای بازاریابی آن برند، نرخ موفقیت بالایی را تجربه کنند.
مدلهای پیچیدهتری نیز برای تعیین ارزش ویژه نام تجاری وجود دارد. اما مدل مشتری مدار علیرغم سادگیاش، یک درک عمیق در اختیار ما قرار میدهد: ارزش یک برند، به تمامی در ذهن یک مشتری قرار دارد. بدین معنا که تمام تلاشهای عینی شما میتواند بیاثر باشد، چنانچه شناختی که مشتری از شما پیدا میکند چیزی منفی باشد.
البته این شناخت، فقط حاصل شعارها یا تصویری که سعی میکنیم در تبلیغات به مشتریان ارائه دهیم نیست، بلکه ترکیب «تجربه» مشتریان از محصولات و خدمات و «وعده»هایی است که ما به آنها میدهیم که شرکت باید فلان کار را انجام دهد و فلان نیاز شما در استفاده از محصولات ما برطرف خواهد شد.
سه مدل دیگری که معمولا برای تعیین ارزش یک برند به کار برده میشوند عبارتند از: مدل ارزیاب ارزش ویژه نام تجاری (Valuator Equity Brand)، مدل برندز (Brandz) و مدل مفاهیم نام تجاری (Brand Resonance Model).
در این مدل، 4 فاکتور مورد توجه قرار میگیرد:
تمایز پرانرژی: میزان تمایز مزیت رقابتی یک برند از سایر برندها
رابطه: میزان تطابق محصولات یک برند با نیازهای مشتریانش
احترام: میزان احترام مشتریان به برند
شناخت: میزان احساس نزدیکی مشتریان با برند
مجموع دو فاکتور اول، «قدرت» یک نام تجاری را مشخص میکنند و مجموع دو فاکتور دوم نشاندهنده «قدر و قیمت» یک برند هستند. هر چه قدرت یک برند بیشتر باشد، بدین معناست که مشتریان به خوبی آن را میشناسند و بدان احترام میگذارند، بنابراین پتانسیل آن را دارد که در «آینده» سود بالایی را به ارمغان بیاورد. هرچه قدر و قیمت یک برند بیشتر باشد بیانگر آن است که در «گذشته» در بازار جا افتاده و مشتریان نیازشان را به واسطه آن رفع میکردند.
به کمک دو فاکتور قدرت و قدر و قیمت برند، نمودار زیر که تفکیک کننده چهار نوع برند است تشکیل میشود:
برندی که قدرت و قدر و قیمت آن بالا باشد، هم در بازار جا افتاده است و هم امکان این را دارد که در آینده سود بالایی را رقم بزنند. چنانچه قدرت یک برند بالا باشد اما قدر و قیمتش پایین، بیانگر آن است که در بازار تازه وارد است و به خوبی خود را به مشتریان شناسانده است، اما هنوز نتوانسته سود بالایی کسب کند. چنانچه قدرت یک برند پایین باشد اما قدر و قیمتش زیاد، بدین معناست که این برند به زودی افول میکند و دیگر جایی در دل مشتریان ندارد. اگر قدرت و قدر و قیمت هر دو پایین باشند، بدین معناست که شرکت تازه وارد است و هنوز موفقیتی کسب نکرده است.
این مدل به مانند یک هرم طراحی شده که هر چه از کف آن به قله میرویم، میزان وفاداری مشتریان به برند بیشتر شده و سهم بازار زیادی برای ما رقم میزند. این هر به نام «هرم پویاییهای نام تجاری» شناخته میشود و ایده آن این است که هر برند قوی، این مراحل را پله به پله طی کرده است.
پنج مرحله این هرم عبارتند از:
حضور: آیا مشتریان، برند را میشناسند؟
رابطه: برند چه نیازی از مشتریان را رفع میکند؟
عملکرد: آیا برند میتواند چیزی را که وعده داده، عملی کند؟ (پس از استفاده از محصول)
مزیت: آیا مزیت رقابتی برند، با سایر رقبای خود فاصله دارد؟
پیوند: رابطه عمیق مشتری و برند.
تلاش بازاریابها باید این باشد که مشتریان را از سطح پایینی هرم (حضور) به سمت بالایی آن (پیوند) بکشانند.
این مدل به نحوی پیچیدهترین مدل میان مدلهای ارزشگذاری برند است چرا که بحث عقلانی و بحث احساسی را در ایجاد برند، توامان در نظر میگیرد؛ در سمت راست هرم، احساسات قرار دارند و در سمت چپ آن، عقلانیت.
مراحل این هرم عبارتند از:
برجستگی برند: مشتریان چند بار نام ما را شنیدهاند؟ آیا میدانند قرار است چه کاری انجام دهیم؟ نام برند ما با چه نیازهایی گره خورده است؟
عملکرد برند: آیا محصول ما میتواند به طور خاص نیاز مشتریان را رفع کند؟
تصویر ذهنی برند: آیا محصول توانسته که از لحاظ روانی و اجتماعی، حس ارضای نیاز را به مشتری بدهد؟
قضاوتها درباره برند: آیا محصول ما توانسته در ارزیابیهای مشتریان، موفق بیرون بیاید؟
احساسات درباره برند: آیا مشتریان عکسالعملهای احساسی مناسبی نسبت به برند ما نشان میدهند؟
مفاهیم برند: رابطه خاص میان هر مشتری و برند چگونه است؟ (به عنوان مثال این رابطه خاص را میتوان در دوستداران محصولات اپل مشاهده کرد)
برجستگی بر ایجاد آگاهی عمیق و وسیع در مشتریان تمرکز میکند، عملکرد و تصویر ذهنی بر همسطح بودن نامهای تجاری و متمایز بودن آنها، احساسات و قضاوتها بر ایجاد عکسالعملهای مثبت در مشتریان و مفاهیم نام تجاری بر وفادار کردن مشتریان به نام تجاری.
به صورت کلی در این مطلب 4 مدل برای تعیین ارزش یک برند تجاری ذکر شد که هر کدام رابطه خاص مشتری و یک برند را مورد توجه قرار داده بودند. در ذهن داشتن این مدلها به شما کمک میکند در طی مسیر افزایش ارزش برند خود، آگاهانهتر عمل کنید.
کتاب مدیریت بازاریابی کاتلر
دیدگاهتان را بنویسید