|
استراتژی
زمان در تجارت مفهومی کلیدیست. کسب و کارهایی که زودتر دست به تغییر میزنند، از دیگران متمایز میشوند و مزیت رقابتی به دست میآورند. گذشته از این، سازمانهای تجاری، سیستمهای پیچیدهای هستند و رشد و افولشان با هم در تقارن نیست. همین امر باعث میشود خیلی سریعتر از زمانی که طول میکشد تا به رشد برسند، سقوط کنند. به همین خاطر اقدام به موقع قبل از اینکه موانع بازار بر ما غلبه کند، بهترین راه برای ادامهی روند رو به رشد کسب و کارها است. با وجود این، وقتی اوضاع هنوز خوب است، مدیران در مقابل تغییر مقاومت میکنند. انگار به نوعی اضطرار یا احساس خطر نیاز دارند تا دستبهکار شوند. این رفتار طبیعی است؛ تغییرات هزینهبر هستند و در کوتاه مدت ممکن است شرایط را ناپایدار کنند. پس در نهایت این ذهنیت به وجود میآید که:
“تا وقتی مشکلی پیش نیامده، به همین روند ادامه میدهیم؛ مگر چه اشکالی دارد؟!”
آیا مدیران باید اعمال تغییرات را زودتر آغاز کنند یا منتظر بمانند عملکرد شرکت افت محسوسی بکند و در آستانهی فروپاشی قرار گیرد و بعد وادار به ایجاد این تغییرات بشوند؟ امیدواریم جواب این سوال برایتان واضح باشد؛ یقیناً تغییرات پیشبینی شده و با برنامهریزی، ارزشهای بلندمدتتری برای شما تولید میکنند، در شرایط بحرانی سریعتر قابل اجرا هستند و نتایج قابل اطمینانی به همراه دارند.
از چه تغییری حرف میزنیم؟ کدام ابزار ما را نجات میدهد؟
برای فهمیدن پاسخ این سوال منتظرتان نمیگذارم؛ استراتژی!
بگذارید اول برای فهمیدن مفهوم استراتژی به طبیعت برویم؛ همزمان با آغاز حیات در طبیعت، رقابت، میان گونهها شکل گرفت. هیچ دو گونهی طبیعی -که منبع غذایی یکسانی داشتند- نمیتوانستند در یک منطقه زندگی کنند. چون منابع طبیعت محدود بود، حتماً طی انتخاب طبیعی، یکی از این گونهها به کلی حذف میشد. در دنیای تجارت هم ما نیاز داریم برای رشد در بازار رقابتی کسبوکارها، میان خود و دیگران تمایز ایجاد کنیم وگرنه قربانی انتخاب طبیعی میشویم! ما باید بتوانیم ساختار دینامیک انتخاب طبیعی در تجارت را درک کنیم و با پیش بینی نتایج تصمیماتمان، هوشمندانهترین انتخابها را انجام دهیم. فقط در این صورت در این محیط پررقابت با منابع محدود، باقی میمانیم. به این توانایی، استراتژی میگوییم. درواقع استراتژی هدف نیست، بلکه برنامههای جدیدی است که برای رسیدن به هدف در نظر گرفته میشود.
اشتباه نکنید استراتژی تنها برنامهریزی نیست!
برنامههای بلندمدت و کوتاهمدت کسبوکارتان، قدمهای پیشروی شما را نشان میدهند. اما استراتژی، “بهترین” قدمها را پیش روی شما می گذارد. استراتژی همه راههای موجود را بررسی میکند، رقبایتان را میبیند و نتایج تصمیمات مختلف را به شکل پویایی پیشبینی میکند. درواقع، برنامهریزی پاسخ “چگونه”ها است. درحالیکه استراتژی به “چرا”ها نیز پاسخ میدهد. در یک دنیای ایدهآل، استراتژی پیش از برنامهریزی به میان میآید و برنامههای ما را بر اساس دورنمایی منطقی شکل میدهد. پس لازم است برنامههایمان را حول یک استراتژی قوی بچینیم، تا در بازار رقابت به جای “ثبات“، به “پایداری” برسیم.
در دست داشتن دادههای فراوان دربارهی بازاری که در آن فعالیت میکنیم، فقط قطعهای از پازل استراتژی است. اگر فرض کنیم به این دادهها دسترسی داریم، اول از همه باید بتوانیم آنها را تحلیل کنیم. از میان این اطلاعات مهمترینها را جدا کنیم، میان اتفاقات کلیدی ارتباط برقرار کنیم و پویایی بازار مد نظرمان را به خوبی بشناسیم. در مرحله بعدی، لازم است از این تحلیلها، حساسیتهای بازار، تاخیرها و فرصتها و عواقب کنونی و آینده را کشف کنیم. در وهلهی بعد با قدرت تفکر و منطق تیممان، بهترین گزینهها را انتخاب کنیم. ممکن است در نگاه اول این مراحل ساده به نظر برسند، اما پیچیدگی های بازار رقابتی، افزایش تعداد رقبا و تغییرات پرسرعت عرصهی تجارت، کسبوکارها را سرگردان کرده. در این شرایط، بسیاری از شرکتها (سازمانهای بزرگ و کوچک) نیازمند دریافت این خدمات از متخصصان این حوزه هستند.
پورتر استراتژی را به این معنا میداند که کسب و کار شما در بازار، جایگاه ویژهی خودش را پیدا کند (= Positioning). جایگاهی که در آن رقیبان زیادی نداشته باشید و یا به شکل ایدهآل، اصلاً رقیبی نداشته باشید.
Gerry Johnson و Kevan Scholes، نویسندگان کتابی به نام «شناسایی استراتژی شرکتی»، در کتاب خود نوشتهاند: استراتژی، جهت و مقیاس یک سازمان را در طولانیمدت مشخص میکند. آنها معتقدند استراتژی، باید تعیین کند که منابع چگونه تخصیص داده شوند تا به نیازهای بازار و ذینفعان پاسخ داده شود.
دیدگاهتان را بنویسید