×

طرحواره معیارهای سخت گیرانه

در این نوشتار به بررسی طرحواره معیارهای سخت‌­گیرانه و ریشه‌­های آن خواهیم پرداخت. طرحواره معیار­های سخت­‌گیرانه مشکلی به نسبت فراگیر و آزاردهنده در دوران معاصر ما است که باید به دنبال راه­ حلی برای آن باشیم. اما طرحواره معیارهای سخت­گیرانه چیست؟ چه می­‌شود که دچار چنین مشکلی می­‌شویم؟

ما در دورانی زندگی می­‌کنیم که همه چیز ما را بر آن می­‌دارد که با توقعی بیش از اندازه، وزن زیادی را بر خود تحمیل کنیم و این مسئله ما را خسته و فرسوده می­‌سازد. درمانده می­‌شویم و همین باعث می­‌شود که به مرور زمان از تلاش باز بایستیم. این مشکلی پرتکرار است که نسل­‌های متاخر ما ایرانیان به شدت با آن دست به گریبان هستند.

بسیاری از ما، دست از تلاش برنمی‌داریم مگر آن که به نتیجه‌­ای شگرف دست پیدا کنیم اما نکته کلیدی و محوری این است که “ما لا یدرک کله، لایترک کلهشایسته نیست که اگر چیزی را به شکل کامل بدست نمی‌­آوریم به کلی آن را رها سازیم. در این نوشتار به دنبال آن هستیم که طرحواره معیارهای سخت­‌گیرانه را دقیق‌­تر مورد بررسی قرار دهیم. ریشه­‌های آن را شناسایی کنیم و به راه‌­های رویارویی با آن بپردازیم. اگرچه عبور از چنین مشکلی در بسیاری از موارد سخت و طاقت ­فرساست اما می­‌توان برای نجات از چنین وضعیتی نیز راه­‌هایی را شناسایی و کشف کرد.

باید مراقب بود تا معیارهای سخت­گیرانه به شکل فراگیر زندگی ما را در خود نبلعند چون عواقب چنین چیزی بسیار سنگین است و آزار دهنده. معیارهای سخت­گیرانه و غیرواقع‌­گرایانه باعث می­‌شوند به مرور زمان ما آسیب ببینیم و مسأله به این نکته متوقف نمی­‌شود. کسانی که بیش از اندازه تحت تأثیر طرحواره معیارهای سخت‌­گیرانه قرار دارند می­‌توانند به نزدیکان خود آسیب بسیاری برسانند.

یک والد دچار چنین طرحواره‌­ای، می‌­تواند محیط خانواده را پرتنش و عصبی بسازد. یک مدیر کسب‌وکار که رام طرحواره معیارهای سخت­‌گیرانه است می‌­تواند کل سازمان را از حرکت متوقف کند یا حتی سازمان را به محیطی پرتنش، مشمئزکننده و نفرت‌­آور برای منابع انسانی خود تبدیل کند. همه این­‌ها به ما می‌­گویند که باید به دنبال چاره­‌ای باشیم و پیش از هر چیز این مشکل به نسبت فراگیر را دقیق و عمیق درک کنیم تا بتوانیم مواجهه معقول و مناسبی برای آن داشته باشیم.

طراحواره چیست؟ آنچه که ما را به عقب می‌کشد | مرور تلخی‌های زندگی

در نوشته­‌های پیشین اشاره کردیم که طرحواره­‌ها نوعی قالب­‌های ذهنی هستند که به روان ما نفوذ می­‌کنند و آن را در برمی­‌گیرند و باعث می­‌شوند که دنیا را از مجرای آن نگاه کنیم. اما این طرحواره­‌ها خود به خود به وجود نمی‌­آیند و معمولا لازم است برای درک طرحواره‌­ها تا عمق کودکی افراد پیش برویم. البته ریشه‌­های شکل‌­گیری طرحواره تنها به دوران ابتدایی کودکی محدود نمی‌­شود و به شکل مداوم تجارب تلخ و آسیب‌­زا ممکن است روح و روان فرد را دچار آسیب بنیادین کند. با این حال معمولاً خاطرات کودکی و تجاربی که در این دوران رقم می‌­خورند ممکن است اثری مهلک بر جان و روان فرد داشته باشد؛ آثاری که معمولاً بسیار دیرپا هستند و رهایی از آن­‌ها بدون همراهی و کمک، ممکن نیست.

بنابراین به شکل خلاصه می­‌توان گفت که طرحواره‌­ها شبکه‌­ای از خاطرات، تجارب، باور­ها و عواطف هستند که روان آدمی را در بر می‌گیرند و باعث می­‌شوند فرد در زندگی روزمره خود به فردی آسیب ­دیده و به تبع آن آسیب‌­زا تبدیل شود.

حال که مفهوم طرحو­اره را از نو به شکل مختصر مورد بازبینی قرار دادیم، زمان آن است که به مفهوم طرحواره معیارهای سخت­‌گیرانه بپردازیم. تا حدودی محدوده دلالت این طرحواره و شیوه اثرگذاری آن را می­‌توان با دقت در نام آن دریافت. در این طرحواره فرد معیارهایی سخت، آزاردهنده، ما فوق دسترسی، غیرواقع­‌گرایانه و غیرعمل‌­گرایانه را به عنوان استاندارد عمل در نظر می­‌گیرد. اثر طرحواره معیارهای سخت‌­گیرانه ممکن است به سه شکل، معطوف به خود، معطوف به دیگری، معطوف به خود و دیگری باشد.

در حالت اول طرحواره معیارهای سخت‌­گیرانه خودش را این گونه نشان می­‌دهد که فرد به شدت نسبت به عملکرد خود سخت‌­گیر است اما نسبت به دیگری انتظار زیادی ندارد. این شکل از طرحواره معیارهای سخت­گیرانه فرد را گاه به طرحواره ایثار نیز هدایت می‌­کند که به تبع آن فرد انرژی زیاد و ما فوق طاقتی برای حل مسائل و مشکلات دیگران می­‌گذارد و از این طریق خودش را آزاد می­‌دهد.

صورت دوم طرحواره معیارهای سخت‌­گیرانه، معطوف به دیگری است. در این شکل از این طرحواره، فرد معیارهای سخت و طاقت فرسایی را برای دیگران وضع می­‌کند که باعث فرسایش نزدیکانش می­‌شود. فردی که شکل طرحواره معیارهای سخت‌گیرانه معطوف به دیگری را دارد، می­‌تواند در روابط اجتماعی و کاری به فردی بسیار سمی و آزاردهنده تبدیل شود. معمولاً کسانی که شکل معطوف به خود این اختلال را دارند، قربانیان بالقوه این شکل معطوف به دیگری هستند. یکی دوست دارد استانداردهای بالایی را مبنای عمل خود قرار دهد و دیگری می­‌پسندد که اطرافیان او به خواست او، معیارهای سخت‌­گیرانه‌­ای را برای عمل بپذیرند. این ترکیب یک ترکیب سمی پایدار و مخرب است.

صورت سوم طرحواره معیارهای سخت‌­گیرانه معطوف به خود و دیگری است. در این شکل فرد استانداردهای خود را به شکلی فراگیر اعمال می‌­کند. خود را خسته و فرسوده می‌­سازد و اطرافیانش را نیز دچار همین مشکل می‌­کند. مشکل اصلی هنگام زندگی در جوار چنین فردی این است که هیچ چیز، هیچ وقت و در هیچ جا برای او رضایت ­بخش و امیدوار کننده نیست.

طرحواره معیارهای سخت­‌گیرانه به چند ریشه محوری باز می‌­گردند. یکی از این ریشه‌­ها احساس بی‌­ارزشیست. در این حالت فرد نمی‌تواند خود را به عنوان موجودی ارزشمند تصور کند و برای همین برای اثبات ارزشمندی خود یا حتی اثبات بی‌ارزشی خود دست به دامن معیارهای سخت‌گیرانه می‌شود. دو عبارت ” اگر نتوانم چنین کاری را انجام دهم بی‌ارزش هستم.” و “باید چنین کاری را انجام دهم تا ارزش خود را اثبات کنم.” دو روی یک سکه هستند و در اشکال متفاوت ظهور طرحواره معیارهای سخت‌گیرانه با آن‌ها رو‌به‌رو می‌شویم.

ریشه دیگری ظهور طرحواره معیارهای سخت‌گیرانه به مشکل عشق مشروط و احساس دوست نداشتنی بودن باز می‌گردد. اگر کسی احساس کند که شایسته دوست‌ داشته ‌شدن و نوعی عشق نامشروط و بی‌قید و شرط نیست، ممکن است بخواهد از طریق معیارهای سخت‌گیرانه با این احساس دوست‌‌نداشتنی‌ بودن مواجه شود.

فردی را در نظر بگیرید که در کودکی این عبارت پدر در گوش او زنگ زده که “باید این کار رو این طور انجام بدی. اگر این کار رو نکنی بابا دیگه دوستت نداره.” این عبارت برای کودک بیان­گر نوعی عشق و محبت مشروط است. کودکی که از عشق نامشروط محروم می‌شود، خودش تنها در زمانی دوست‌داشتنی خواهد یافت که شرط‌های لازم و بیرونی مرتبط با دوست‌داشتنی بودن را برآورده سازد. این فرد گاه ممکن است معیارهای سخت‌گیرانه‌ای را برای خود وضع کند تا به تبع آن دوست‌داشتنی بودن یا دوست‌نداشتنی بودن خود را ثابت کند. در این مورد هم دو عبارت “باید این کار را بکنم تا دوست‌داشتنی باشم” و “اگر این کار را نتوانم انجام دهم دیگر دوست‌داشتنی نیستم.” دو روی یک سکه هستند و از مشکلی واحد پرده برمی‌دارند.

فرد ممکن است مانند سایر طرحواره‌ها، با طرحواره معیارهای سخت‌گیرانه نیز به سه شیوه اشتباه مواجه شود:

  1. شیوه نامناسب اول تسلیم است. کاملاً رام این معیارها باشد اما بپذیرد که دوست‌داشتنی نیست، بی‌ارزش است و این معیارها را نمی‌تواند برآورده سازد. در این رویکرد فرد دچار نوعی احساس ناتوانی می‌شود که برای او بسیار آزاردهنده خواهد بود.  
  2. شیوه نامناسب دوم، اجتناب است. در اینجا فرد به شدت از روی تنبلی عمل می‌کند. هیچ کاری نمی‌کند تا از دست طرحواره معیارهای سخت‌گیرانه، تحلیل‌رفتن انرژی، آزار اطرافیان و مانند این‌ها راحت شود. اما این شیوه نیز برای زندگی خوب و بهنجار مناسب نیست.
  3. شیوه نامناسب سوم، رویکرد جبران افراطی است. در این جا نیز فرد معیارهای سخت‌گیرانه را به عنوان اموری بدیهی فرض می‌گیرد و بی‌امان تلاش می‌کند تا آن معیارها را برآورده سازد. زندگی چنین فردی بسیار پرتلاش و خسته کننده خواهد بود. حجم تنش، اضطراب و اضطرار چنین فردی در زندگی مافوق تصور است.

در این نوشتار به اختصار به بحث از طرحواره معیارهای سخت‌گیرانه پرداختیم. ریشه‌های آن‌ها را شناسایی کردیم و شیوه‌های نامناسب مواجهه با آن را به بحث گذاشتیم. بحث درباره شیوه‌های رهایی از طرحوار معیارهای سخت‌گیرانه به متنی جداگانه محتاج است که در مقالات آینده به مرور زمان به آن‌­ها خواهیم پرداخت. اما به عنوان یک کلیدواژه، لازم است که در مواجهه با طرحواره‌ها از سه رویکرد تسلیم، اجتناب و جبران افراطی خارج شویم و رویکرد حل مسأله را اتخاذ کنیم. البته گفتن از لزوم ورود به رویکرد حل مسأله آسان است اما جزئیات زیادی در این مسیر پیش روی فردی است که دچار این مشکل محوری است و در عمده موارد نیاز به تراپی و مشاور برای عبور از این مشکل رفتاری که عنوان سدی در برابر زندگی خوب، آرام و موفق ظاهر می‌شود؛ ضروری است.

دیدگاهتان را بنویسید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *